به قبرستان که می روی ، همه خوابیده اند
دراز به دراز
زیر خاک ها و سنگ ها
با سینه ای پر از راز ها و رمزها و عشق ها و نفرت ها
خاطرات یکنفری و دو نفری و چند نفریشان
و نگفته های با خود به گور برده شان
می ایستی , بر فراز سنگ نوشته های سرد , درهای بدون دستگیره خانه آخرت
تنها , تو , تنها , آنان
جای قلم توانای شما در حرفه ای ترین جامعه مجازی ایرانی ها خالی ست...
سلام.
من از مرگ و از تمام چیزهایی که تو نوشتهایی وحشت دارم....
حق همین وحشتی هست که میترسی ازش شاید خیلی زود به سراغ هر کدوم از ما بیاد
چندین نوع قبرستون وجود داره . یکیش همینه که تو گفتی . یکیش هم همین زندگی خودمونه . زندگی قبرستان آرزوهاست .
سلام
پستات با هم نمیخونن
داری از چی حرف میزنی؟؟
مرگ یا امید؟؟