به قبرستان که می روی ، همه خوابیده اند
دراز به دراز
زیر خاک ها و سنگ ها
با سینه ای پر از راز ها و رمزها و عشق ها و نفرت ها
خاطرات یکنفری و دو نفری و چند نفریشان
و نگفته های با خود به گور برده شان
می ایستی , بر فراز سنگ نوشته های سرد , درهای بدون دستگیره خانه آخرت
تنها , تو , تنها , آنان
پدر داماد: آرامش ...
پدر عروس: مهم این رقم ها نیست
پدر داماد : پس چند تا
پدر عروس : برو بالا
پدر داماد: جون تو راه نداره
پدر عروس : آخه تخفیف نداره
پ.ن: متاسفانه این روزها سنت برای تحقق سنت پیامبر برای عاشق بودن و دوست داشتن باید پول داشته باشی و صد البته عروس و داماد حق هیچ اظهار نظری رو ندارن ولی همه چیز رو هم به پای جوانها می نویسن
راستی و درستی زمینهای است برای ظهور حضرت مهدی (عج)،
خدایا صداقت ، صداقت و صداقت را به مردمت هدیه کن
وقتی دلگیری دلگیر هستی کاریش نمیشود کرد
وقتی دلگیری دلگیر هستی و باید بنویسی که چقدر دل تنگی حال مهم نیست درد دلت چه طعمی داشته باشد از سر خودخواهی یا خود شناسی
دیشب نمیدونم چرا یه هو حالم بدشد مثل اونایی که حسابی بدمست میشن حالم بد بود
البته فقط میتونم بگم 3 تا آمپول یه سرم هوارتا قرص خودش یه حال دیگهای به من داده بود
در نهایت بعد از 21 ساعت با پرداخت 180 هزار تومان + 10 هزارتومان بابت مخارج بیمارستان و آزمایشگاه و دارو از بیمارستان مرخص شدم
در نهایت با و جود هزینه کردن 190 هزراتومان برای یه تخت خواب تو یه بیمارستان با عطر الکل آخرش هم نفهمیدم دیشب چرا یه هو بد مست شدیم
یکی گفت همش خوشی ما هم گفتیم قبول خوشی ماهم میمیریم برای این خوشیها
چه حالی میده سرنگهای گاوی
پ.ن
خیلی سعی کردم شیرینش کنم ولی جز اینکه خرابش کنم نتیجهای نداشت
در ضمن خانم دکتر هم که شاید جای دختر من بود به من گفت: "عزیزم از چی ترسیدی که این طوری شدی؛ چی تو رو به هیجان وا داشته؛ تو هنوز خیلی جوانی و همچین حالتهایی اصلاً تو شما خوب نیست "