توتم

با قاطعیت می‌توان توتم را تنها همراه خود در مسیر سخت زندگی بدانم

توتم

با قاطعیت می‌توان توتم را تنها همراه خود در مسیر سخت زندگی بدانم

این روزها قلم از دستم فرار می کند


 

دوباره به چنگ می گیرم و افسارش می بندم، اما... اما این بار دستانم یاریم نمی کنند، دیگر همچون گذشته بر دامن سفید کاغذ نمی تازند، انگار غریبه ام و نامحرم اسرار... انگار باز هم راهی به حَرَم ندارم، انگار باز هم درب دلم قفل شده، انگار باز هم باید مرور کنم که تاوان کدام گناه را می دهم، چه کرده ام که پشت درب خانه اش سرگردانم... انگار باز هم قلم خوردگی دارم، باز هم آلوده‌ام و عهد شکسته

انگار نامحرمی بر رودِ روانم پا نهاده و گل و لای را نصیبم کرده است... انگار باز هم می بایست توبه کنم...

خدایا طاقت دوریت ندارم... در به رویم واکن که بازهم به التماست آمده ام... دخیل دستانم را باز کن... توبه می کنم... برای ....

نظرات 1 + ارسال نظر
نرگس سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:54 ق.ظ http://anaresorkh311.parsiblog.com

برای شهر بی بارانه دلها ، تو یعنی لحظه ی باران
رفتن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد